وقت ماندن نیست باید به وظیفهام عمل کنم
بازدیدها: 6870
وقت ماندن نیست باید به وظیفهام عمل کنم/ اگر خواستی زینبگونه بایست
با شروع هفته دفاع مقدس به سراغ خانواده یکی از شهدای دیار سربداران میرویم، به سراغ شهیدی که زادگاهش «باشتین» است، جایی که چند صد سال قبل مغولان را از آنجا راندند و شدند آغازگر قیام سربداران، کسانی که سر به دار دادند و تن به ذلت ندادند.
به گزارش بصیرت خوشاب به نقل از خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از خراسان رضوی، سخن گفتن از ایثار و شهادت و بیان خاطرات شهدا از زبان خانواده آنان کاری بس سخت و دشوار است، دشوار از آنجهت که باید به گونهای خاطرات و مطالب نوشته شود که تمام احساس و عواطف خانوادهها، گذشت و ایثارشان، عشق و ارادت به اهل بیت(ع) و امام شهدا حضرت امام خمینی(ره) با تمام وجود و ارادتی که شهدا داشتند بیان و نوشته شود ولی قلم قاصر از نوشتن است.
سخن گفتن از کسانی که به گفته قرآن زنده هستند و نزد خدا روزی دارند سخت است و مشکل، «وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ، (ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند»﴿۱۶۹ آل عمران﴾.
این افراد نزد خدا دارای مقام و منزلت بزرگی هستند و توصیف و بیان ایثار آنها و صبوری خانوادههایشان اگر چه کاری بس ارزشمند است اما در زبان قلم نمیگنجد و فقط میتوان بخشهایی از آن را توصیف کرد.
با شروع هفته دفاع مقدس به سراغ خانواده یکی از شهدای دیار سربداران میرویم، به سراغ شهیدی که زادگاهش «باشتین» است، جایی که چند صد سال قبل مغولان را از آنجا راندند و شدند آغازگر قیام سربداران، کسانی که سر به دار دادند و تن به ذلت ندادند.
شهيد رجبعلی باشتنی سال ۱۳۱۵ شمسی در روستای باشتين، ۴۰ كیلومتری غرب سبزوار در خانوادهای مومن و مسلمان و دوستدار حضرت علی(ع) به دنيا آمد. وی دوران خردسالی را در همان روستا در کنار زیارتگاه بقعه مبارکه امامزاده «بی بی علیه خاتون(س)» از دختران امام موسی کاظم(ع) گذراند و بعد از ازدواج به همراه خانواده به علت خشکسالی در دیار «باشتین» با سفارش برادرش به سلطان آباد مرکز شهرستان خوشاب مهاجرت کردند.
در اوايل انقلاب بسيار فعال بود و در تظاهرات عليه رژيم طاغوت شركت داشت تا اینکه در سال ۱۳۶۰ به جبهههای حق عليه باطل اعزام و در منطقه بستان در سال ۱۳۶۱ در عمليات فتحالمبين به ندای رهبرخويش لبيك گفت و به درجه رفيع شهادت نائل آمد.
ادامه راه پدر بعد از شهادت
بعد از وی علیاصغر، فرزند ارشدش با ادامه راه پدر در سن ۱۷ سالگی زمانی که هنوز دانشآموزی بیش نبود و درسش را تمام نکرده بود در سال ۱۳۶۵ شمسی عازم جبهه شد.
این فرزند شهید در همان سال در منطقه شلمچه به ندای رهبر خويش لبيك گفت و مفقودالاثر شد، خبر شهادتش را ۳ ماه بعد به خانواده اطلاع دادند ولی پیکر مطهرش تا سالها بعد پیدا نشد.
برای دریافت اطلاعات بیشتر به سراغ مادر شهیدی میروم که همسر شهید هم است ولی با دلی بزرگ و ایثار زیاد امضای اعزام فرزندش به جبهههای نبرد حق علیه باطل بعد از شهادت همسرش را صادر کرد اما بعد از آخرین وداع تا ۷ سال از پیکر فرزند دلبندش دور شد.
کلثوم بخشی، همسر شهید رجبعلی باشتنی و مادر شهید علیاصغر باشتنی در گفتگو با ایکنا با بیان اینکه در ابتدا باور نداشتم فرزندم شهید شده باشد و مدتی چشم انتظار آمدنش بودم، بیان کرد: بعد از شهادت همسرم خیلی مقاومت کردم که پسرم به جبهه نرود و میگفتم مادر جان من تنها هستم و خواهر و برادرهایت کوچک هستند تو باید یاور و کمک من باشی اما علیاصغر درست مانند پدرش گفت: وقت ماندن نیست باید به وظیفهام عمل کنم.
وی با اشاره به اینکه اولین باری که از جبهه بازگشت برای بار دوم که خواست برود از من خداحافظی نکرد، ادامه داد: وقتی میخواست برای بار دوم به جبهه برود به عمویش گفت به مادرم بگویید دیگر برنمیگردم.
از آن روز به بعد، مادر هر روز چشم به در میدوزد تا شاید خبری از جوان دردانهاش برسد، اما خبری از پرستوی مهاجرش نمیشود، تا اینکه یکی از روزها خبر شهادتش را میدهند ولی از پیکر شهید خبری نیست. سالها طول میکشد تا پیکر دلبندش به زادگاهش برگردد، سالهایی که هر روزش به اندازه چندین سال برای مادر تمام میشد.
شناسایی شهید مفقودالاثر توسط مادر
بالاخره بعد از گذشت چند سال جگرگوشهاش را آوردند و به استقبالش رفت او را از استخوانهایش شناخت و از روی ساعتی که بر دستش بود، حالا دل مادر بعد از سالها دوری از فرزندش آرام گرفت.
بخشی با ابراز اینکه پسرم را خیلی دوست داشتم و از نظر ایمانی و اعتقادی فرد بسیار قوی و معتقدی بود، تصریح کرد: آنقدر سر به زیر بود که وقتی به سبزوار آمدیم و مدرسه میرفت تا مدتها کسی او را در همسایگی نمیشناخت.
وقتی از وی درباره ویژگیهای فرزندش بعد از حدود ۳۰ سال میپرسم بغض راه گلویش را میبندد و اجازه صحبت نمیدهد برای اینکه کمی از ناراحتیاش کاسته باشم موضوع را عوض میکنم و از همسر شهیدش میپرسم.
همسر و مادر شهیدان باشتنی با اشاره به اینکه بار اولی که شهید رجبعلی به جبهه اعزام شدند سه ماه طول کشید، افزود: در همان ماههای ابتدایی جنگ با وجود مشکلات زیاد، یک روز از من تقاضا کرد اگر اجازه بدهی میخواهم به جبهه بروم. برای رفتن مصمم بود، کسی نمیتوانست مانعش شود، به ایشان گفتم، صبر کن، من اینجا غریبم، در سلطان آباد هنوز کار زیادی برای انجام دادن و کشاورزی داریم اما شهید بیان کردند: الان وقت کار برای خودمان نیست، حضرت امام خمینی(ره) فرمودهاند باید بروم و رفت…
این همسر شهید افزود: برای سری دوم که میخواست برود به ایشان گفتم صبر کن، تا فرزندمان به دنیا بیاید، اما ایشان فرمودند الان وقت این حرفها نیست، نباید امام را تنها بگذاریم.
زینبگونه بایست
وی ادامه داد: قبل از رفتن وصیت کرد، میدانم همه چیز دست خدا است و خدا توانا و قدرتمند و از شما همیشه مراقبت میکند اما اگر خواستی زینبگونه بایست و فداکاری و ایثار کن و فرزندانم را بزرگ کن، اگر نخواستی شما آزاد هستید و فرزندانم را به برادرم بسپار تا آنها را بزرگ کند و وقتی بزرگ شدند ببر پیش خودت و برایشان مادری کن.
بعد از رفتن شهید باشتنی به جبهه، سلطانآباد بودم که خبر دادند یکی از همرزمانش مجروح شده و برای ملاقاتش درخواست کردند برویم، دلم آرام و قرار نداشت، مردم همه میدانستند همسرم شهید شده است ولی به خاطر تولد دخترم فاطمه که ۹ روزه بود به من نگفته بودند.
دوباره بغضش میشکند و اشک گوشه چشمش را میگیرد، بیان خاطرات و دوری از عزیزان سخت و طاقت فرسا است آن هم برای مادری که همسر و فرزند دلبندش را تقدیم انقلاب کرد، این رشادت و فداکاری، دلی بزرگ به وسعت آسمانها و دریاهای بیکران میخواهد، حتی اگر بیش از ۴۰ سال از فراق و دوری آنها گذشته باشد.
کمی سکوت میکنم تا بغضش آرام گیرد، بعد ادامه داد: بعد از شهادت همسرم در سال ۱۳۶۱ زمانی که ۴ فرزند از او به یادگار داشتم و آخرینش ۹ روزه بود، گفتند شهید رجبعلی به برادرش وصیت کرده در سلطانآباد به خاک سپرده شود، و در همان سلطانآباد پیکر مطهرش به خاک سپرده شد.بخشی افزود: بعد از شهادت فرزند اولم، زمانیکه پیکر او را در سال ۱۳۷۲ بعد از ۷ سال شناسایی کردیم در سبزوار در گلزار شهدا به خاک سپردیم و در کنار پدرش سنگ یادبودی قرار دادیم.
علی اکبر ملکی