هنوز منتظرم حاجی به سلامت برگردد

شهید منا - شهرستان خوشاب

گفتگوی اختصاصی با شهید منا در شهرستان خوشاب روستای رباط جز

بازدیدها: 8305

هنوز منتظرم حاجی به سلامت برگردد

در حالی که پیکر علی‌اکبر حسنی، قربانی حادثه منا امروز در شهرستان خوشاب تشییع و در جوار شهدای رباط جز به خاک سپرده می‌شود، همسر وی گفت: هنوز امید دارم حاجی از حادثه منا به سلامت برگردد، امیدم قطع نشده است.

شهید منا - شهرستان خوشاب

نزدیک غروب سه‌شنبه؛ سردرب منزلشان نه پارچه سیاه زده بودند و نه بنر اطلاع‌رسانی بود؛ در حالی که پیکر علی‌اکبر حسنی، قربانی حادثه منا چهارشنبه در شهرستان خوشاب تشییع و در جوار شهدای رباط جز به خاک سپرده می‌شود. همسر علی‌اکبر حسنی در گفت‌وگو با خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از خراسان رضوی، گفت: هنوز امید دارم حاجی از حادثه منا به سلامت برگردد، امیدم قطع نشده است.

وی تصریح کرد: در اعمال حج از همدیگر جدا بودیم؛ زمانی که اعمال رمی جمرات و قربانی را انجام دادم از منزلمان در رباط جز فرزندم تماس گرفت و گفت که حادثه منا رخ داده است.
شب تلویزیون نگاه کردم و از نزدیک حادثه را مشاهده کردیم ولی خبری از همسرم نشد. کم کم نگرانی‌ام زیاد می‌شد، به بیمارستان‌ها و چادرهای هلال احمر سر زدم، خبری نبود. ضمن جستجو یکی از حاجیان گفت: حسنی را در زمان حادثه منا بین جمعیت مشاهده کرده که طلب آب می‌کرده ولی وقتی آب را رساندم نتوانست بخورد.

بعد از چند روز خبر دادند در این حادثه آقای حسنی جانش را از دست داده است؛ ولی من قبول نکردم الان هم به بچه‌ها گفتم لباس مشکی نپوشید. عزادار نباشید چون حاجی بر می‌گردد.

شهیدی که زنده شد

حاجیه خانم راست می‌گفت؛ حق داشت در حالی که فرزندش پیکر بابایش را شناسایی کرده قبول نکند. دلیلش را باید در اوایل جنگ تحمیلی جستجو کرد، زمانی که برادرش چهار سال مفقودالاثر بود ولی به سلامت برگشت. باید شک می‌کرد زیرا خبر شهادت آقای حسنی را اوایل انقلاب هم داده بودند، زمانی که در بحبوحه آزادسازی سوسنگرد خبر شهادتش را آوردند.

برادر بزرگتر علی‌اکبر نیز در گفت‌وگو با خبرنگار ایکنا اظهار کرد: در زمان جنگ تحمیلی وقتی سوسنگرد را می‌خواستند آزاد کنند برایمان خبر آوردند علی‌اکبر شهید شده است؛ به منطقه عملیاتی رفتم و بعد از تحقیق وقتی تایید کردند یک شب تا صبح گریه می‌کردم، وسایلش را تحویل گرفتم که به روستا برگردم. وی در حالی که اشک می‌ریخت افزود: بعد از ۳ روز در حالی که برمی‌گشتم از خط مقدم بیسیم زدند که برادرت زنده است.

پدری که با فرزندانش مثل یک دوست بود

جلال حسنی، پسر این خانواده از خاطرات پدرش گفت، آن زمان که به مسجد کمک می‌کرد، از دستگیری نیازمندان و بستری شدن یک ماهه پدرش به دلیل مجروحیت زمان جنگ اشاره کرد و اضافه کرد: پدرم به غیر از رابطه پدری با همه ما دوست بود و پدری مهربان بود؛ او قبل از رفتنش به حج از همه حلالیت طلبید و وصیت کرد مبادا باعث مردم آزاری شوید و کسی از دست شما ناراحت شود.

با رفتن پدرم چراغ یک محله خاموش شد

فرزند قربانی منا در حالی که قبری که برای پدرش کنده شده بود را نشان می‌داد، گفت: پدرم در ۵۶ سالگی قبل از رفتن به حج امسال بعد از خداحافظی با مردم دوباره به اطاق برگشت؛ وقتی پشت سرش رفتم دیدم عکس مرحوم پدربزرگم در بغل گرفته و با گریه به او می‌گوید: بابا جان دلم برایت تنگ شده.

دختر این قربانی فاجعه منا نیز تصریح کرد: با رفتن پدرم چراغ یک محله خاموش شد./21 مهر -94

علی‌اکبر ملکی

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *