خدماتِ شیرینِ شیرزنانِ روستایی در کمک‌رسانی به جبهه‌ها

بازدیدها: 4610

خدماتِ شیرینِ شیرزنانِ روستایی در کمک‌رسانی به جبهه‌ها

تاریخ دوران دفاع مقدس پر از ایثارگری و خاطرات شیرزنان و دلاوری مردانی است که در روستاها و شهرهای کوچک دست نخورده باقی مانده و بسیاری از نویسندگان و خبرنگاران غافل از آن هستند؛ با گذر ایام تمام این خاطرات هر روز یکی پس از دیگری به زیر خاک می‌روند، بدون آنکه کسی از آنها خطی بنویسد.

دامداری و کشاورزی زنان روستایی در دفاع مقدس

در حالی هفته دفاع مقدس از راه رسیده است که مانند سال‌های گذشته بسیاری از نویسندگان و خبرنگاران به سراغ مردان رزمنده و فرماندهان مشهور رفته اند؛ غافل از شیرزنانی که در پشت جبهه‌ها در حال کمک‌رسانی به رزمندگان بودند و در گمنامی همواره حامیان باوفای دفاع از خاک وطن بودند. آنانی که با فرستادن همسر و فرزندانشان به جبهه‌های نبرد تمام بار خانه و مدیریت فرزندان را بر دوش کشیدند و هر روز چشم انتظاری را به شب رساندند.

با سفر به سلطان‌آباد، مرکز شهرستان خوشاب امروز؛ که در گذشته روستایی بیش نبوده است به سراغ یکی از شیرزنان دفاع مقدس ایران می‌روم. بانویی که در زمان رفتن همسرش به جبهه هفت ماهه باردار بود و با سرپرستی چهار کودک قد و نیم قد با رفتن همسرش به جبهه موافقت می‌کند و نگهداری از گوسفندان و انجام کارهای کشاورزی را با تمام سختی‌ برعهده می‌گیرد.

سختی‌های دوران دفاع مقدس، برای امروزی‌ها شبیه به قصه است

خیرالنساء عزتی، یکی از بانوانی است که پشت جبهه‌ها کمک‌رسان به رزمندگان بود، او به انگیزه هفته دفاع مقدس در گفت‌وگو با ایکنا با بیان اینکه دوران بسیار سختی را گذرانده است؛ اظهار کرد: بیان سختی‌ها و مشکلات دوران دفاع مقدس، برای امروزی‌ها بیشتر شبیه یک قصه و داستان است؛ درک شرایط آن دوران برای افرادی که سختی‌های آن‌ را لمس نکرده‌اند، باور نکردنی است.

وی ادامه داد: در سال ۶۰ زمانی که همسرم حاج عباس ملکی، برای نخستین‌بار به جبهه اعزام شد، روستای سلطان‌آباد فاقد آب لوله کشی درب منازل بود و مجبور بودم برای شستن لباس‌ها هر روز سرچشمه بروم یا با فرغون آب از سرچشمه و وسط روستا برای آشامیدن خودمان و حیوانات تامین کنیم، از طلوع آفتاب که بیدار می‌شدم تا شب مدام مشغول کار بودیم و لحظه‌ای فرصت استراحت نداشتیم.

صف‌های طولانی تامین سوخت و اجناس کوپنی

این بانوی خدمت‌رسان به رزمندگان هشت سال دفاع مقدس با اشاره به اینکه یکی دیگر از مشکلات اوایل انقلاب اسلامی، کمبود سوخت و مواد غذایی بود که مجبور بودیم ساعات طولانی در صف باشیم، ادامه داد: از خواب که بیدار می‌شدم در حالی که بچه‌ها خواب بودند، در تاریکی هوا، گالن نفت را بر می داشتم و سر صف شعبه نفت شهرستان سلطان‌آباد می‌گذاشتم، تا بعد از طلوع آفتاب بتوانم اولین نفر سوخت مورد نیاز را تهیه کنیم.

عزتی تصریح کرد: یک روز به علت سردی بیش از حد دستانم یخ زد و رفتم خانه تا کمی گرم شوم و بازگردم، وقتی بازگشتم، گالن نفت مرا در صف جابه‌جا کرده بودند که اعتراض کردم و با حمایت صاحب جایگاه نفت، توانستم نفت بگیرم.

وی با اشاره به مشکلات دوران دفاع مقدس در اوایل انقلاب اسلامی بیان کرد: گاهی اوقات شرکت تعاونی سلطان‌آباد، اجناس کوپنی مورد نیاز نداشت و مجبور بودم کودکانم را در خانه تنها بگذارم و به همراه بانوان دیگر مواد غذایی و کوپنی را از شرکت تعاونی روستای همت‌آباد در مسیر سلطان‌آباد به نیشابور تهیه کنیم.

او در ادامه بیان کرد: آن زمان همسرم کارگر کوره آجرپزی بود؛ در حالی که حقوق ثابت و بیمه‌ای نداشت، او به عنوان بسیجی به جبهه اعزام شد.

عزتی با اشکی که در چشمانش موج می‌زند؛ ادامه داد: در یکی از اعزام‌ها، همسرم به همراه برادرم به جبهه اعزام شده بود و وقتی خبر دادند برادرم تنهایی برگشته است، پا برهنه تا خانه برادرم دویدم تا بتوانم خبری از همسرم بگیرم و وقتی گفتند او سالم است، آرام شدم.

وی درباره شایعات و اخبار پیرامون دوران جنگ گفت: به‌دلیل بی‌خبری و نبود تلفن خانه یک بار تمام همسایه‌ها خانه ما جمع شدند و در حالی که فرش‌های خانه را به تنهایی شسته بودم، شروع به شکستن قند کردند، یکی از همسایه‌ها گفت همسرم شهید شده است اما بعد از مدتی مشخص شد یکی از همرزمانش به شهادت رسیده است.

او در بیان خاطرات دیگری از دوران دفاع مقدس عنوان کرد:  زمانی ‌که چهار فرزند خردسال داشتم و فرزند پنجمم را باردار بودم و همسرم در جبهه جنوب بود، یک روز گفتند چند شهید به سلطان‌آباد آورده‌اند و برای شرکت در مراسم تشییع پیکر شهدا فرزندانم را پیش مادرم گذاشتم و برای تشییع شهدا رفتم. وقتی بازگشتم، در حالی‌ که از ۱۵ پله خانه بالا آمده بودم، به‌دلیل نبود حفاظ کنار پله‌ها سرم گیج رفت و از بالای پله‌ها به پایین سقوط کردم. حدود سه هفته در بستر بیماری افتادم، الحمدالله فرزندم آسیبی ندید.

عزتی در حالی که سختی‌های دوران گذشته را در ذهنش مرور می‌کند، بیان کرد: تهیه آب یکی از مشکلات اصلی ما بود، روزی یکی از دوستان پیشنهاد داد از آب باران و آب کردن برف‌های داخل حیاط برای تامین آب استفاده کنم و تا مدتی وقتی باران می‌آمد تمام ظروف خانه را پر از آب می‌کردم و رفتن به سرچشمه آب روستا برایم کمتر شده بود.

خیرالنساء در پاسخ به این سؤال که آیا از رفتن همسرتان به جبهه رضایت‌خاطر داشتید؛ گفت: قبل از فوت همسرم به او گفتم به شرطی از شما راضی می‌شوم که اگر حضورت در جبهه‌ها فضیلت و ثوابی دارد، از آن به من هم در قیامت اعطا و شفاعتم کنی.

پخت نان برای رزمندگان

از خیرالنساء عزتی این بانوی کمک‌رسان به رزمندگان هشت دفاع مقدس، درخصوص کمک به رزمندگان اسلام در سلطان‌آباد، از نحوه جمع‌‎آوری کمک‌های مردمی برای رزمندگان اسلام سؤال می‌کنم. او با مرور خاطراتش، اظهار کرد: پخت نان یکی از وظایف زنان روستا در دوران دفاع مقدس بود. گاهی اوقات مردم خودشان از گندم‌هایی که داشتند نان تهیه می‌کردند و گاهی نیز از طرف بسیج آردی که از کمک‌های مردمی جمع‌آوری شده بود، به زنان روستا می‌دادند و آنها نیز شبانه نان‌ها را تهیه و در اختیار بسیج و نیروهای مردمی جمع‌آوری کمک‌ها برای ارسال به جبهه قرار می‌دادند. انتهای پیام

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *