از تعطیلی کارگاه تولیدی تا جمعآوری ضایعات/ فکر ایام پیری را نکرده بودم
بازدیدها: 209
از تعطیلی کارگاه تولیدی تا جمعآوری ضایعات/ فکر ایام پیری را نکرده بودم
پیرمرد ۶۳ ساله سبزواری که زمانی اقدام به راهاندازی کارگاه تولیدی کیفسازی کرده بود اما سرمایهاش را به دلیل مشکلات اقتصادی و نبود بازار فروش مناسب، از دست داده، این روزها به جمعآوری ضایعات میپردازد، شغلی که به دلیل حلال بودن درآمد برای او راضیکننده است.
به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از خراسان رضوی، اگر نگاهی به اطرافمان بیندازیم، هستند مردان و زنانی که برای به دست آوردن نان حلال روزها را از صبح تا شب در کوچه و خیابان میگردند تا بتوانند از میان ضایعات، رزق خود را به دست آوردند.
آنها با جمعآوری چند کیلو کارتن به حداقل زندگی قناعت میکنند تا محتاج نباشند و دستشان را پیش دیگران دراز نکنند؛ بسیاری از این افراد نه گدا هستند و نه معتاد، آنها انسانهای شریفی هستند که در تکاپو و تلاش هستند تا لقمهای نان حلال و پاک کسب کنند و چرخ روزگارشان بچرخد.
در مرکز شهرستان سبزوار در حال عبور از خیابان، چشمم به پیرمردی ۶۳ ساله میافتد که لباسی سبز با کلاهی سیدی بر سر دارد؛ فردی خوشخنده که وقتی پای صحبتهایش مینشینی، حس میکنی کوهی از تجربه و دانش است، بدون آنکه کسی سراغی از او بگیرد.
سیدقاسم موسوی که به گفته خودش، روزگاری به عنوان رزمنده در دوران دفاع مقدس از وطنش دفاع کرده و از ناحیه پا جانباز شده و به دنبال دریافت حقوق جانبازی نرفته است، به خبرنگار ایکنا گفت: زمانی که ما در حال جنگ بودیم، مردم خالصانه قدم بر میداشتند و هدفشان به جای مطاع قلیل دنیوی، خدمت به بندگان خدا و دفاع از میهن اسلامی بود.
هجرت به تهران و کار در کارگاه کیفسازی
وی ادامه داد: از روستائیان سرولایت نیشابور هستم که در زمان جوانی به دلیل نبود شغل و امکانات مناسب در روستا، به تهران هجرت کردم و در یک کیفسازی مشغول کار شدم.
موسوی با تأکید بر اینکه به دلیل مشکلاتی که برایم در تهران از جمله مشکلات تنفسی رخ داد، بعد از حدود ۱۵ سال به زادگاهم برگشتم، افزود: در روستا مشغول کار کشاورزی شدم ولی بعد از مدتی مجدداً به سبزوار هجرت کردم.
وی با اشاره به اینکه در سبزوار مدتی کارگاه کیفسازی راهاندازی کردم، گفت: به دلیل مشکلات اقتصادی که در کارگاه کیفسازی رخ داد و نبود بازار فروش مناسب، تمام سرمایهام از دستم رفت.
موسوی با بیان اینکه حدود پنج سال است که در سبزوار به جمعآوری ضایعات مشغول هستم، افزود: تاکنون انواع مختلفی از شغلهای مقنیگری، کارگری، بنایی، کشاورزی، چوپانی و کیفسازی انجام دادهام ولی موفقیتی کسب نکردهام.
وی با بیان اینکه در حال حاضر در یک خانه اجارهای در جنوب شهر ساکن هستم، تصریح کرد: با این گاری، در کنار همسر و فرزندم آنچه از لطف خدا میرسد، روزگارمان سپری میشود.
فکر ایام پیری را نکرده بودم
این کارگر ۶۳ ساله که به گفته خودش در ایام جوانی، مدیریت درستی بر درآمدش نداشته و فکر ایام پیری را نکرده بود، اضافه کرد: همسر پیری دارم که به علت بیماری چشمش، تحت پوشش بهزیستی قرار گرفته و گاهی اوقات با کمک اندکی کمیته امداد، هزینه داروهایش تأمین میشود.
موسوی ادامه داد: هر روز، قبل از اذان صبح از خواب بیدار میشوم و با خواندن نماز صبح، با قرائت آیاتی از کلامالله مجید روزم را شروع میکنم.
وی که تحت پوشش هیچ بیمهای نیست، با ابراز اینکه در این سن توانایی کارهایی که جوانان انجام میدهند را ندارم و از هشت صبح به دنبال رزق و روزی میروم، گفت: با ضایعات و کارتنهایی که از کنار خیابان جمع میکنم و به فروش میرسانم، درآمد اندکی نصیب میشود که حلال است و خدا را شکر، منت کسی روی سرمان نیست.
از قرض و بدهی نفرت دارم
وی با اشاره به اینکه از قرض و بدهی نفرت دارم و هیچ وقت به دنبال وام گرفتن از بانک نبودم، تصریح کرد: افراد زیادی را دیدم که بدهکارند و طلب مردم را نمیدهند اما باید بدانیم که این دنیای خاکی، ارزش خوردن مال دیگران و اینکه به علت پرداخت نشدن بدهی، همسر و فرزندان انسان ناسزا بشنوند، ندارد.
این پیرمرد ۶۳ ساله که کوله باری از تجربه در کار کشاورزی روستای خودش را دارد، امروز پشیمان است از پسانداز نکردن سرمایه برای دوران پیری. او از خدا میخواهد سلامتی و تندرستی داشته باشد تا بتواند با کار و تلاشی که دارد نانی با زور بازویش به دست بیاورد و در این سن، محتاج کسی نشود.
علیاکبر ملکی