یادداشتهای یک خبرنگار از طریقالحسین(ع)
بازدیدها: 94
دوباره طعم اربعین/۱
یادداشتهای یک خبرنگار از طریقالحسین(ع)
خبرنگار ایکنای خراسان رضوی از چندمین سفر خود در پیادهروی نجف تا کربلا مینویسد.
به گزارش بصیرت خوشاب به نقل از ایکنا از خراسان رضوی، اربعین در حالی از راه میرسد که خیل انبوه زائران حسینی و عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت(ع)، در صف رفتن به کربلا هستند و افراد بسیاری در انتظار دریافت گذرنامه و بلیط هستند.
صفهای طویل دریافت گذرنامه و انتظارهای طولانی و گرانی بلیطهای اتوبوس و پروازهای هوایی مشکلی نیست که برای آن نتوان فکری کرد، اما هر ساله مردم و مسئولان به انتظار مینشینند تا در دقیقه ۹۰ فرجی شود و ناجی از راه برسد.
ثبتنام در سامانه «سماح» سازمان حج و زیارت نیز خودش حدیث مفصلی دارد که امسال آن هم با مشکل مواجه شد و مسئولان تنها وعده حل آن را دادند و علیرغم اینکه وعده داده بودند، هرکس در این سایت ثبت نام کند، عوارض خودرو در بزرگراهها برایش صفر میشود، اما از دوم شهریور ماه با قدم گذاشتن در جاده کربلا از سمت ایران لحظه به لحظه کارت عابر بانک تحویل دادیم و پول پرداخت کردیم و همه از رایگان بودن عوارض بزرگراههایی که در سامانه سماح برای زائران حسینی اعلام میکردند، بیاطلاع بودند و چارهای جز پرداخت نداشتیم.
بعد از چند هفته هماهنگی، از سبزوار به سمت کربلا حرکت میکنیم. از ترافیک در جادههای ایران خبری نیست و شب را بعد از اقامه نماز توقف میکنیم و در ۱۰۰ کیلومتری سمنان، در کنار یک رستوران، شب را به صبح میرسانیم.
نکته جالب ماجرا در این سفرها این است که در کل ایران قیمت استفاده از سرویس بهداشتی از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب ایران، ۲۰۰۰ تومان است و هیچکس گرانفروشی نمیکند. اکثر مردم پول آن را با رضایت پرداخت میکنند و از افزایش نجومی هزینههای آن، مانند برخی کالاها خبری نیست.
در حالی که قیمت مصرف آب توسط اداره آب در سال جاری در برخی قسمتها تا ۷۰درصد و کرایههای حمل بار و… نجومی بالا رفتند، اما قیمت استفاده از سرویسهای بهداشتی حدود ۵ سالی است که در کل ایران، در کنار رشد تورم چند صد درصدی بسیاری از کالاها و خدمات ثابت مانده است.
پذیرایی از زائران امام حسین(ع)
صبح که برای اقامه نماز بیدار میشویم، درب نمازخانه بسته است. مرد و زن مجبور هستند در ۱۰۰ کیلومتری سمنان، وضو بگیرند. بعد از اقامه نماز صبح، به سمت کربلا حرکت میکنیم. در کمربندی سمنان، موکب عزاداران حسینی برای پذیرایی از زائران حسینی برپا شده و با پخش چای و آب سرد از زائران حسینی پذیرایی میکنند.
بعد از سلام و عرض ادب به حضرت معصومه(س) در قم، به سمت اراک حرکت میکنیم. در ۲۵ کیلومتری اراک در کنار موکب «مدافعان حرم» توقف میکنیم و با آبگوشت نذری از از زائران اربعین پذیرایی میکنند.
در کنار پلیسراه اراک، بنر «راه نجات» قرار داده شده است و با کمک خادمان حسینی، با برپا کردن موکب و قرار دادن چای، دمنوش و آب سرد در ظروف بزرگ به مقدار فراوان در حال پذیرایی و خدمترسانی به مردم و زائران حسینی هستند.
بعد از نهار به سمت خرمآباد حرکت میکنیم. از مشکلات مهم جاده چند صد کیلومتری اراک تا خرمآباد ضعف اینترنت و نبود آنتندهی مناسب مخابرات در جاده است که گاها برای تماس با همسفران مجبور به توقف هستیم و امکان تماس وجود ندارد.
حرکت در این جادهها به ما ثابت کرد شاید بتوان گفت وضعیت اینترنت در برخی روستاهای خراسان رضوی خیلی بهتر از وضعیت آن در مرکز استان اراک و اطراف آن است و سالهاست مسئولان شاید برای آن فکری نکردهاند.
بعدازظهر ماشین یکی از همسفران در راه خراب میشود و یدککش مسیر ۲۵ کیلومتری راه را با دریافت ۸۳۰ هزار تومان به خرمآباد میرساند.
شب را میهمان یکی دلاورمردان لری میشویم. جانبازی که ۷ سال در بیمارستان امام رضا(ع) مشهد در ایام جنگ تحمیلی برای درمان بستری شده بود.
آنها برای پذیرایی از ما سنگ تمام گذاشتند و مادر خانواده میگوید: «اگر زودتر اطلاع میدادید جلو زائران حسینی گوسفند قربانی میکردیم.»
ساعت ۱۰ شب، وقتی به خانه رسیدیم گوسفندی قربانی نکردند، اما با کباب کردن گوشت گوسفندی و به سیخ کشیدن گوشت قرمز در آن شب و پخت برنج سنگ تمام گذاشتند.
حسین مرادیان این جانباز اهل خرمآباد، در گفتوگو با ایکنا، با بیان اینکه جانباز بالای ۵۰درصد هستم و حدود ۲ ماه در بیمارستان امام رضا(ع) مشهد در کما بودم، اظهار میکند: وقتی از منطقه جنگی مرا مجروح به بیمارستان رسانده بودند، پزشکان قطع امید کردند و وقتی به هوش آمدم، میخواستند دست و پایم را قطع کنند.
دلاور لری شفایافته امام رضا(ع)
وی با بیان اينکه بیداری را خیلی بیشتر از خواب دوست دارم و ۵ دقیقه خواب برایم کافی است، بیان میکند: به پزشکان گفتم جایی که امام رضا(ع ) باشد حق ندارید دست و پایم را قطع کنید و من شفا پیدا میکنم.
مرادیان ادامه میدهد: مدتی بعد، رهبر معظم انقلاب که در آن دوران رئیس جمهور بودند، به عیادتم در بیمارستان آمدند و گفتند: «دلاور لری چطور هستی؟» و برای ایشان شعری حماسی و لری خواندم و هدیهای به یادگار دریافت کردم.
این جانباز اهل خرمآباد با بیان اینکه ۱۳ ساله بودم که از سمت ایلام با اصرار زیاد به جبهه اعزام شدم و چندین مرتبه در دوران جنگ تحمیلی مجروح شدم، تصریح میکند: بعدها در آزمون استخدامی بانک پذیرفته شدم اما به این مسیر ادامه ندادم، حتی برای استخدامی در سپاه نیز دعوت شدم و باز هم آن را نپذیرفتم. همان راه امداد و نجات را در برای خدمت به مردم ادامه دادم.
این جانباز دوران دفاع مقدس با بیان اینکه با لطف خدا ۳ فرزند و یک نوه دارم، میگوید: به فرمان امام خمینی(ره) در جبهه حضور پیدا کردیم و به دلیل اینکه روستایی و اسبسوار بودم، در مناطق صعبالعبور و کوهستانی استفاده از قاطر و اسب برای عملیاتها بسیار کمککننده بود.
ادامه دارد …
علی اکبر ملکی