روستای «دربند» دربند بی توجهی

گزارشی درباره مشکلات زیرساختی یک روستای محروم در خوشاب روستای «دربند» دربند بی توجهی - بصیرت خوشاب - علی اکبرملکی
گزارشی درباره مشکلات زیرساختی یک روستای محروم در خوشاب روستای «دربند» دربند بی توجهی

علی اکبر ملکی/ در یک روز پاییزی بعد از عبور از جاده های پرپیچوخم کوهستانی پای به روستایی سرسبز و خوش آب و هوا میگذارم؛روستایی که اکثر جمعیت آن را پیرزنان و پیرمردان تشکیل می دهند و جوانان با رهاکردن والدین خود در این روستا برای کار و اشتغال به شهرهای بزرگ رفتهاند و بیشتر این افراد تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی هستند و پیرزنان به چوپانی و پرستاری از همسرشان مشغولاند.
به گزارش خراسان رضوی، در ادامه بررسی مشکلات شهرستان خوشاب، با عبور از مناطقی کوهستانی و درختان سر به فلک کشیده در کنار مسیر رودخانه منطقه درهیام که قسمتی از آن در انتهای مسیر خشک و زمین هایش به شورهزار تبدیل شده، در کنار طبیعتی بکر و زیبا در آخرین ایستگاه خراسان رضوی در روستای دربند، پای صحبت مردم خونگرم این روستا مینشینم.
بی توجهی مسئولان به جاده 3 کیلومتری نشیب تا دربند
در همان ابتدای راه در جاده کوهستانی و خاکی که پیمانکار شرکت گاز سنگلاشهها را وسط جاده خاکی ریخته و سنگها مانند کاردی تیز لاستیک خودروها را به دو نیم می کند، دو عضو شورای روستا را می بینم که می گویند از این مسیر عکس و فیلم بگیر و به اطلاع مسئولان برسان.
مجتبی ترابینیا، عضو شورای دربند در گفتوگو با خراسان رضوی به بیان مشکلات فراوان این روستا می پردازد و با اشاره به ویلایی ساخته شده در کنار رودخانه که امتیاز برقش را دریافت کرده و نصب تابلو برق داخل مسیر کال رودخانه می گوید: سه بار تاکنون مسئولان آن را خراب کرده اند ولی دوباره ساخته شده است.
وی با اشاره به مشکلات ساخت و ساز در این روستای خوش آب و هوا می گوید: روستای دربند محصور بین کوههاست و زمین زیادی ندارد. بخشی از آن مربوط است به اهالی روستای مجاور،«نشیب»، که اینجا مالک هستند و به قیمت های نجومی در صورت وجود متقاضی می فروشند و بخشی دیگر کوهستانی است که منابع طبیعی ساخت و ساز آن را ممنوع کرده است؛ بخش دیگری از زمین ها در بستر و کنار رودخانه است که اجازه ساخت و ساز نمی دهند.
عدم دریافت کانال های ایرانی در دربند
به همراه ترابی نیا که بیان می کند تلویزیون های این روستا به کانال های ایرانی دسترسی ندارند، با عبور از کنار حمام 200 ساله روستا که دهیار روستا خراب کرده و قرار بود خانه بهداشت ساخته شود و تاکنون هیچ اقدامی نکردهاند، وارد خانه پیرزنی روستایی می شویم که تنها زندگی می کند؛وقتی وارد می شویم با خانهای دودی و کلنگی روبهرو می شویم، خانهای که پر از وسایل کهنه و بههم ریخته است و در همان اول ورود، پیرزن میگوید که تحت پوشش کمیته امداد است و از سرنزدن مسئولان و رسیدگی نکردن به مشکلاتش بعد از مرگ همسرش از دو سال قبل و نساختن خانه از مسئولان گلایه میکند.
پیرزن تلویزیون 17 اینچی قدیمی را روشن می کند که به زور در تاریکی خانه تصویری برفکی و با خشخش فراوان تقویم روز را در شبکه سه نشان می دهد.در ادامه عضو شورای روستا توضیح می دهد اینجا فقط کانال یک و سه به زور و برفکی قابل دریافت است و مسئولان به مشکلاتمان بیتوجه هستند.
تحت پوشش بهزیستی و کمیته امداد در خانه قدیمی
از خانه خارج می شوم و پیرزن همسایه وقتی متوجه می شود خبرنگارم از ما درخواست می کند به خانه اش برویم.
وارد حیاط که می شویم پیرمرد 90 ساله صاحبخانه تازه از راه رسیده و منتظر ماست. دربندی به زحمت سخن می گوید.خانم دربندی در حالی که به دختر 42 سالهاش که به علت معلولیت در بخشی از کف پایش و عقبماندگی ذهنی، توان راه رفتن ندارد اشاره می کند، می گوید: من و همسرم تحت پوشش کمیته امداد خوشاب هستیم و دخترم تحت پوشش بهزیستی است. دخترم صبح تا شب همین جا جلوی در اتاقش در تابستان و زمستان مینشیند تا ما از راه برسیم.او با بیان اینکه زمستان سال گذشته مسئولان بهزیستی، کمیته امداد و بخشدار از ما سرکشی کردند و قول دادند در گوشه حیاط حمام و سرویس بهداشتی ایجاد کنند،افزود: یکسال گذشت و هیچکسی نیامد و مسئولان پشت سرشان را هم نگاه نکردند.
پیرزن در حالی که بغض کرده، با اشاره به مبلغ 5 میلیون تومانی که برای عمل چشمانش و هزینه های زندگی به همسایه ها و اهالی روستا بدهکار است، آشپزخانه منزل را نشانم می دهد.وقتی وارد اتاق گلی با سقفی چوبی می شوم، پیرزن به تیر آویزان از سقف که زیر تیرهای انتهای خانه قرارگرفته اشاره می کند و می گوید: با کوچکترین بارانی خانهام پر از آب می شود.گوشه اتاق آبگرمکنی قراردارد که زیر مخزن آتش آن آجری نیمه گذاشته و سیمی به دور آن پیچیده شده تا خانه آتش نگیرد و در کنار این مخزن، گاز سه شعلهای متصل به کپسول گاز روی سه عدد آجر قرار گرفته و کمدی چوبی و شیشه شکسته که برخی از اقلام اضافی اتاق را در خودش جای داده، محل اتصال این دو در این اتاق است.
بغض گلویم را می گیرد و خیلی تلاش می کنم پیرزن متوجه گریه ام نشود. عضو شورای روستا می گوید: برای پیگیری کارهای این خانواده به شهر مشکان دفاتر خدمترسانی بهزیستی رفتم ولی هیچ کمکی نکردند؛ و با اشاره به خانه همسایه می افزاید: برای ایزوگام این خانه که مددجوی کمیته امداد است شخصا مراجعه کردم و گفتند فقط دو میلیون تومان می توانیم کمک کنیم و از عهده ما کمک دیگری ساخته نیست.
پیرمرد 90 ساله صاحب خانه در حالی که بغض کرده، بیان می کند: چند ماه قبل یکی از فرزندان جوانم فوت کرد.او به خبرنگار خراسان می گوید: تا زمانی که جان در بدن دارم از دخترم مراقبت می کنم ولی بعد از آن نمی دانم چه اتفاقی خواهد افتاد و از مسئولان تقاضا دارم به وضعیت خانوادهام رسیدگی کنند.
مشکلات این روستا زیاد است؛ اگر چه آب شرب لوله کشی وصل شده است و مخابرات برای وصل تلفن خانگی به این روستای دورافتاده کشور نیز سر زده ولی خدمت رسانی در حدی نیست که موجب رضایت روستاییان شود.
نبود یک خدمت بهتر از خدمت رسانی ناقص است.به خانه بعدی در این روستای خوش آب و هوا و سرسبز می روم در حالی که خزان برگهای درختان زیر پاهایمان، خزان برخی از این عزیزان را خبر می دهد و نمی دانم بار دیگری که به این روستا قدم می گذارم این پیرمردان و پیرزنان زحمتکش را خواهم دید یا نه . پای به خانه آقای دربندی می گذارم.پیرمرد 50 ساله ای که فرزندانش در مشهد و شهرهای دیگر ساکن هستند.
حمله گرازهای وحشی و نابودی زراعت
پیرمرد در حالی که از مشکلات و درد و مریضی همسرش سخن می گوید و چند چوب را داخل بخاری هیزمی قرار می دهد و آتش به زیر آنها می زند، می گوید: سال قبل مار داخل مزرعه نیشم زد و وقتی به آمبولانس زنگ زدیم گفتند اگر تمام دربند را هم به ما بدهید ما نمیآییم. آنها که نیامدند، روز بعد بازحمت با موتورسیکلت خودم را به درمانگاه سلطانآباد رساندم و برای مداوا به مشهد اعزام شدم.او با اشاره به بیماری همسرش که گاهی اوقات نیازمند دارو و درمان فوری است ، از زمینی که گرازهای وحشی در آن زراعتشان را نابود کرده اند، سخن میگوید.در بین راه ساکنان روستاهای دیگر را نیز که از حمله گرازهای وحشی شاکی بودند، دیده بودم؛ از جمله پیرمرد کاهانی که در گفتوگو با خراسان رضوی از نابودی زراعتشان توسط گرازهای وحشی سخن گفته بود و برای در امان ماندن از آنها مزرعه زعفرانش را فنس و حصار کشیده بود.
در ادامه راه با اعضای شورای دربند به مناطق بالادستی روستا می روم تا نابودی مزارع کشاورزی را توسط گرازها ببینم.ترابینیا با نشان دادن مزرعه های گندم و یونجه که گرازهای وحشی آنها را شخم زده اند می گوید: حدود 10 سال قبل که در نیروی انتظامی در حال خدمت بودم در همین پاسگاه مشکان دستور دادند گرازهای وحشی را بزنیم؛ ولی این روزها که برای حل مشکلاتمان به بخشداری و مسئولان مراجعه می کنیم می گویند یک نفر که مجوز دارد معرفی کنید تا مجوز شکار صادر کنیم و بروید با هزینه خودتان آنها را شکار کنید.
او با بیان اینکه این پیرمردان که توان نگهداری از خودشان را ندارند چگونه مجوز تیراندازی بگیرند ادامه می دهد: کشاورزان هر آنچه می کارند، حیوانات وحشی تمام دسترنج آنها را نابود می کنند. والدین چشم به راه فرزندان به منطقه قدیمی روستا که گویی زلزله آنجا را ویران کرده و گمان نداری کسی در آنجا ساکن باشد می رویم.
اینجا مردمانی ساکن هستند که چشم به راه فرزندان نشسته اند شاید دری را به رویشان بازکنند. فرزندانی که آنها را در سن پیری رها کرده و به امید کسب لقمه نانی حلال، به شهرهای بزرگ رفتهاند. ولی نمی دانند که هر چه بخواهند به برکت کمک به والدین می توانند به دست بیاورند.
در بالای تپه وارد خانه گلی و نیمهسنگی کوهی می شویم. پیرمردی رو به قبله دراز کشیده و گوش هایش سنگین است و دخترش از روستای مجاور آمده و چند روزی است در حال مراقبت از وی است.
پیرمرد خودش را حسن آزاد معرفی می کند و می گوید: همسرم گوسفندان را به چرا برده است و توان و نای نگهداری از گوسفندانم را ندارم و فرزندانم اینجا نیستند.در حالی که از شورای روستا درخواست می کند فردا 7 گوسفندش را ببرد؛ از او سوال می کنم از مسئولان چه توقعی دارید. پاسخ می دهد خانه می خواهم و ساکت می شود.
دربندی عضو شورای روستای ادامه می دهد: پیرمرد سال گذشته در آتشسوزی خانهاش را از دست داده و اینجا منزل پسرش است.
کمی آن طرفتر چند پیرزن را می بینم که گوسفندان را به چرا می برند. یکی از آنها در حالی که دیگر سنش را به یاد نمی آورد، در پاسخ به سوالم که چرا در این سن و سال در حال گوسفندچرانی هستید، می گوید: همسرم مریض است و کسی را نداریم برای گذران زندگی مجبوریم.پیرزن دیگری که لباسی نارنجیرنگ پوشیده و حدود 50 سال دارد با انتقاد از عدم رسیدگی مسئولان به این روستا می گوید: نه نان داریم، نه جاده، نه تلویزیون ، نه تلفن.او ادامه می دهد: صدای ما را به گوش مسئولان برسان و بگو یکسال است تلفنم خراب شده چرا رسیدگی نمی کنید.
به پیرزن دربندی می گویم شما به جای اینکه گندم بکارید و نان بپزید چرا از دولت توقع آرد و نان دارید که می گوید: همه محصولمان را گرازهای وحشی می خورند و مزارعمان را نابود کرده اند.او با اشاره به عضو شورای روستا ادامه می دهد: این جوان برایمان نان از شهر و روستاهای اطراف می آورد.
قارزی، مسئول روابط عمومی شرکت پخش فراورده های نفتی منطقه سبزوار، در گفتوگو با خراسان رضوی در پاسخ به اینکه برای مشکل کمبود نفت روستاییان چه اقدامی می کنید،می گوید: یکی از مشکلات روستاها اقدام در لحظه آخر در زمان فرارسیدن فصل سرماست.
وی با اشاره به اینکه سهمیه نفت دربند از شعبه نفت روستای نشیب در حال تامین است افزود: در آبانماه دو تانکر نفت در تاریخهای دوم و 14 آبان با 28 هزار لیتر صادر و در شعبه واریز شده و مشکلی برای تامین سوخت آنان نداریم.
برای پیگیری مشکلات مددجویان کمیته امداد به سراغ رئیس کمیته امداد می روم.
25 درصد خوشاب زیر پوشش کمیته امداد
خالقی در گفتوگو با خراسان رضوی با تاکید بر اینکه حدود یکچهارم جمعیت شهرستان خوشاب تحت پوشش کمیته امداد هستند، گفت: امکان اینکه برای همه بتوانیم خانه بسازیم وجود ندارد و نیازمند کمک خیران هستیم.وی با گلایه از فرزندانی که به والدین پیرشان رسیدگی نمی کنند، افزود: متاسفانه در برخی از روستاها والدین با واگذاری خانه های سالم و نوساز به فرزندانشان با نشستن در خانه خرابه توقع ساخت خانه از دولت دارند و بعد از وگذاری خانه های سالم بعضا فرزندان درِ خانههای خودشان را قفل می کنند و حتی اجازه استفاده به پدر و مادر خودشان را نیز نمی دهند.
وی درباره خانواده مدنظر با اشاره به موجودی چند میلیونی در حساب حقوقی آنها در بانک افزود: کمیته امداد حدود 5 میلیون تومان و بهزیستی نیز معادل همین مبلغ کمک کرده ولی فرزندانشان اجازه ساخت و ساز نداده اند.
خالقی با اشاره به کمک هزینه پرداختی برای ایزوگام خانه آنها در سال 97 به مبلغ 13 میلیون ریال، افزود: تاکنون چندین مرتبه بسته های معیشتی و غذای گرم در بین اهالی روستا توزیع شده است.
به سراغ رئیس بهزیستی خوشاب می روم.
رضا یوسفی در گفتوگو با خراسان رضوی با اشاره به اینکه در حدود سال 91 دختر معلول این خانواده که در مرکز نگهداری امیرالمومنین(ع) سبزوار بود توسط پدر خانواده بدون رضایت بهزیستی خارج شده است، گفت: هماکنون برای پرستاری از این دختر معلول و کمک هزینه بهزیستی ماهیانه یک میلیون و 350 هزار تومان پرداخت می شود.
وی در پاسخ به انتقاد از بدقولی بهزیستی برای ساخت و ساز سرویس بهداشتی در منزل آنها گفت: سال گذشته دو بار به این خانه به همراه مسئولان رفتیم و نقشه های مختلفی برای ساخت سرویس بهداشتی و حمام طراحی شد ولی به دلیل اجازه ندادن فرزندانش که سالی چند مرتبه بیشتر به خانه آجری کناری آنها نمی روند و قدیمی بودن خانه امکان ساخت فراهم نشد.یوسفی با اشاره به پرداخت حدود 5 میلیون تومان برای ساخت سرویس بهداشتی و موجود بودن آن در حساب بانکی خانواده افزود: در اولین فرصت این موضوع مجددا پیگیری و اقدام خواهد شد.